پیشگیری یا درمان؟ | ||
|
درآغوش گرفتن : تقریبا” همه خانمها دوست دارند که بعد از رابطه جنسی ،توسط مرد درآغوش گرفته ونوازش شوند. حلقه کردن دستها بدور زن و نوازش او احساس بسیارخوبی به زن میبخشد.حتی اگر بسیارخسته شده اید و دیگر انرژی برای ادامه دادن ندارید ف قبل از خواب دستهایتان را بدور همسرتان حلقه کنید و چندکلمه عاشقانه به او بگویید. عدم تحرکات جسمی: عده ای از زنها هم هستند که بعد از پایان رابطه جنسی ،دیگر هیچگونه علاقه ای به تماس جسمی و عاطفی ندارند ، این افراد اظهار میکنند که آنها بقدری تحریک شده اند که بعد از آن هرگونه تحریک دیگری برایشان لذتی نداشته و عذاب آورخواهدبود ، البته این خواسته هرگز به معنی سرد مزاجی این زنها نیست بلکه آنها فقط دوست دارند مدت کوتاهی باخودشان تنهاباشند،پس لازم است در این لحظات همسرتان را درک کنید ، دربرخورد با این زنها باید بعد از انجام رابطه جنسی از آنها بپرسید: عزیزم حالت خوبه؟آیا همه چیز مرتب است؟ یا آیا چیزی احتیاج نداری؟ و بعد از ابراز خوشنودی ازانجام رابطه جنسی با او ، سعی کنید همسرتان را نیم ساعتی تنها بگذارید تا استراحت کند. صحبت کردن: هرچند اکثرمردها بدنبال رابطه جنسی خسته شده و یارای انجام هیچکاری را ندارند ولی گروهی از زنها دوست دارند که بعد از رابطه جنسی کمی صحبت کنند.در این مواقع فقط باید گوش خود را به اوبسپارید! اگرخوش شانس باشید او به شرح آنچه گذشت و احساسش از رابطه جنسی با شما می پردازد.اما مواظب باشید که در بین صحبتهای او صدای خوروپف شما بلند نشود! برقراری رابطه دوم: به این نکته توجه داشته باشید که در برخی مواقع زن همچنان اشتیاق به انجام یک عمل جنسی دیگر را دارد ، دراین حالت اگرشماهم آمادگی دارید بهتر است این فرصت را به خودتان دهید .
[ دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:روابط جنسی,پس از ارضا میل جنسی,پس از ارضا,تمایلات زنان پس از ارضا,تمایلات جنسی زنان, ] [ 12:51 ] [ Mahtab ]
در این مطلب رازهایی را با شما خانم ها در میان می گذاریم که شما را در رسیدن به زندگی زناشویی ایده آلی که در ذهنتان پرورش داده اید یاری می رساند. آیا از زندگی مشترکتان رضایت کامل دارید یا احساس می کنید از بعضی جهات باید تغییراتی در روابطتان ایجاد کنید؟ در هر صورت راهکارهای زیر به شما کمک می کنند که روابط بهتر و پربارتری را با همسرتان تجربه کنید. این راهکارها حتی در روابطی که به مشکلات جدی برخورد کرده اند نیز موثر هستند. مطمئن باشید می توانید نیروی جدیدی در زندگی تان ایجاد کنید. ادامه مطلب ![]() جمله عاشقانه بلد نیستند و بعد از بحث بهجای عذرخواهی میخواهند با عادی رفتار کردن، موضوع را به فراموشی بسپارند. اگر شما هم یکی از زنهایی هستید که زیر یک سقف با چنین مردی زندگی میکند، قبل از قضاوت کردن با این 10 نشانهمردانه ابراز عشق آشنا شوید.
"او نمیگوید دوستت دارم! اصلا شاید دوستم ندارد. شاید تنها به زندگی با من عادت کرده و اگر هر زن دیگری هم جای من بود، با او همین رفتار را میداشت. شاید در جوانیاش یک شکست عشقی عمیق خورده و دیگر نمیتواند مرا دوست داشته باشد. شاید به اصرار خانوادهاش به این ازدواج تن داده و دلش میخواهد دوباره به روزهای مجردیاش برگردد. شاید..." اینها حرفهایی است که بسیاری از زنهای ایرانی در دل دارند. زنهایی که همسرانشان میان سنت و مدرنیته گیر افتادهاند و با وجود تمام عشق و احترامی که برای آنها قائل هستند، از عهده گفتن یک جمله ساده برنمیآیند: "دوستت دارم!" این مردها میانهای با گل و هدیه ندارند، جمله عاشقانه بلد نیستند و بعد از بحث بهجای عذرخواهی میخواهند با عادی رفتار کردن، موضوع را به فراموشی بسپارند. اگر شما هم یکی از زنهایی هستید که زیر یک سقف با چنین مردی زندگی میکند، بهتر است قبل از قضاوت کردن با این 10 نشانهمردانه ابراز عشق آشنا شوید. مرد عمل است
همسر شما یک مرد سنتی است که فکر میکند ابراز احساسات یک کار زنانه است؟ اگر اینطور است شما حداقل تامدتی باید به دنبال نشانه دیگری بگردید و عشقش را از روی آن حدس بزنید. چنین مردهایی دوست دارند به زبان بیزبانی حرف بزنند و شما میتوانید از هزار و یک موقعیت این زبان را رمزگشایی کنید. همسر شما ممکن است "دوستت دارم " را با درست کردن وسایل خانه و کارهای تعمیراتی نشان دهد یا اینکه بهجایش حمام را بشوید یا آشغالها را بیرون ببرد. این دسته از مردها دوست ندارند برای ابراز عشقشان کار هیجان انگیز و بزرگی انجام دهند. آنها بیشتر از آنکه بخواهند شما را متوجه حس خودشان کنند،دوست دارند برایتان یک زندگی آرام بسازند. در اوج ترافیک دنبالتان بیایند تا راحت به خانه برگردید، بیشتر کار کنند تا در رفاه باشید یا وقتی یک فرد فضول فتنهای علیه شما بهپا میکند، بیتفاوت از کنارش بگذرد و نشان دهد به شما اطمینان دارد. این دسته از مردها تمام تلاششان را میکنند تا دنیا جای بهتری برای شما باشد و البته تمام تلاششان را هم میکنند که شما از این موضوع بویی نبرید. شما را اول صف میگذارد یک مرد سنتی، اگر عاشق همسرش باشد، بیشتر از آنچه فکرش را کنید، برای زندگیاش وقت و انرژی میگذارد. تقویم او از روی برنامههای همسرش ورق میخورد و تمام تلاشش را میکند که کوچکترین زمان خالیاش را، برای زندگی مشترکش صرف کند. او با یک دستهگل به خانه نمیآید اما تمام سعیاش را میکند که در سریعترین زمان ممکن به خانه برگردد. وقتی که از محل کارش برمیگردد نمیگوید:"دلم برایت خیلی تنگ شده بود" اما با روی باز بهخانه میآید و اگر شما تمام روز را تنها در خانه گذرانده باشید، با تمام خستگیاش سعی میکند برنامهای برای بعدازظهر شما بریزد. او دوست دارد یکتنه تنهایی شما را پر کند و اگر هم به خاطر مشغلههایش از پس اینکار برنیاید، با استقبال از برنامههای دیگری که در سردارید، شما را در رسیدن به آرامش بیشتر همراهی میکند. او را بشناسید! از شما کمک میگیرد
مهم نیست شما مهارت و توانایی انجام آن کار را دارید و مهم هم نیست که او به تنهایی از پس آن کار برمیآید یا نه؛ اگر همسرتان از شما برای انجام کاری کمک میخواهد، با دل و جان همراهیاش کنید. برای مردهایی که اهل گفتن دوستت دارم نیستند، چنین مشارکتهایی نماد دوست داشتن هستند. آنها میخواهند سادهترین کارها را هم با کمک شما انجام دهند و به شما نشان دهند که در تمام ابعاد این زندگی، نقش موثری دارید. برای مردهایی که اهل ابراز علاقه به شیوه مدرن نیستند، کمک خواستن یعنی نشان دادن تمامی احساس. آنها با این خواسته میگویند: " دوست دارم حتی در سادهترین بخشهای این زندگی هم همراهم باشی"، پس این همراهی را از او نگیرید و ساده از کنارش نگذرید. باورهایش را بازنگری میکند مردهای ایرانی، با یکسری اصول بهدنیا میآیند و رشد میکنند اما اگر همسرتان واقعا عاشقتان باشد، به خاطر شما از اصول قدیمیاش دست برمیدارد. برای هر فردی قضاوت دیگران و اصولی که با آنها بزرگ شده اهمیت دارد، اما یک مرد عاشق، کمی انعطافپذیرتر است و میتواند خط و مرزهایش را برای شما جابهجا کند. او شما را همینطور که هستید میپذیرد و به خاطر راضی نگهداشتن دیگران، برای شما شرط تغییر کردن را تعیین نمیکند. اولویت او نظر و خواسته شماست و به همین دلیل، سعی میکند دیگران را مجاب به تغییر و پذیرفتن شما کند. خودش را تغییر میدهد برای همه ما تغییر کردن کار سادهای نیست؛ حتی اگر همسرتان عاشقترین همسر روی زمین باشد، نباید انتظار داشته باشید سریع و آسان ویژگیهایی که دوست ندارید را کنار بگذارد. اما اگر دوستتان داشته باشد، تمام تلاشش را برای تغییر میکند. بهخاطر شما صبورتر میشود و روی موضوعاتی که هیچ وقت برایش اهمیتی نداشته تمرکز میکند. اگر از ظاهرش انتقاد کردهاید، سعی میکند به دلخواه شما لباس بپوشد. اگر برخی حرفها یا برخوردهایش را دوست ندارید، آنها را به خاطر شما تغییر میدهد. اما گمان نکنید این تغییرات یکشبه اتفاق میافتد. شاید او هیچ وقت موفق به تغییردادن خودش نشود اما همین که برای تغییر کردن تلاش میکند، معنای جمله " دوستت دارم" را میدهد. رؤیاهایش را بدون شما نمیسازد
یک همسر عاشق، گوشه گوشه زندگیاش را در کنار شما میبیند. برای او هیچ رؤیایی بدون شما امکانپذیر نیست. اگر نامزدتان باشد، تمام تلاشش را میکند که هرچه زودتر با هم ازدواج کنید و اگر همسرتان باشد، برای رسیدن به یک ثبات مالی بیشتر از همیشه قدم برمیدارد. او دوست دارد در کنار شما یک خانواده کامل داشته باشد. از شنیدن خبر حضور یک بچه در زندگیتان، هیجانزده میشود. او هر بعد این زندگی که حضور شما در آن باشد را عاشقانه دوست دارد و از هر اتفاق تازهای در زندگیتان را استقبال میکند. برای او حضور شما در زندگی کافی است و دیگران تنها زمانی اهمیت دارند که بتوانند به بهتر شدن احساس و زندگی شما کمک کنند. رازهایش را برای شما فاش میکند بعضی مردها دوست دارند دنیایشان را در بسته برای خودشان نگه دارند. برای یک مرد، گفتن رازهایی که سالهاست از همه پنهانشان کرده آسان نیست. در دنیای آنها این اتفاق تنها بعد از یک عشق و اعتماد جدی میافتد و اگر این اعتماد ذرهای خدشهدار شود، بازهم در دنیای رازهایشان بسته میشود و تا ابد پنهان میماند. پس گمان نکنید حرفهایی که گفتن آنها برای شما آسان است برای همسرتان هم به راحتی قابل بیان است. وقتی زبان باز میکند برایش شنونده خوبی باشید و به او اطمینان دهید هرگز شخص دیگری از حرفهایی که میان شما رد و بدل شده، باخبر نمیشود. برای یک مرد، گفتن حرفهای نگفته، نیازمند رسیدن به یک عشق بیاندازه است و اگر همسرتان شما را برای درد دلهایش انتخاب کردهاست، بدانید که بیش از هر کسی عاشق شماست. در این مواقع نه راهکاری به او ارائه دهید و نه با بیتوجهیتان دلسردش کنید. تنها گوش کنید و نشان دهید با تمام وجود حرفهایش را میفهمید. پابهپایتان پیش میرود اگر شما را دوست داشته باشد، با تمام وجود دلش میخواهد راضی و خوشحال نگهتان دارد. شاید او برای یک آخر هفته رمانتیک و پر از گل و هدیه برنامه ریزی نکند، اما با دل و جان حرفهای شما را میشنود و تا حل شدن نگرانیهایتان، شما را همراهی میکند. برای او فرقی نمیکند که شما به خاطر یک مسئله کاری، خانوادگی یا شخصی نگران هستید. او فقط شادی شما را میخواهد و همیشه به دنبال راهحلی برای از میانبردن دغدغههایتان است. او با هموار کردن راه شما در رسیدن به آروزهایتان عشقش را نشان میدهد. اگر قصد ادامه تحصیل دارید، اگر به دنبال هنر هستید و اگر دوست دارید برای بزرگکردن بچهها وقت بگذارید، همسر عاشقتان شما را همراهی میکند تا با سختی کمتری از این مسیرها بگذرید. شما را همانطور که هستید، میپذیرد نمیتوانید بگویید هیچ ایرادی ندارید. از ظاهرتان گرفته تا سبک لباس پوشیدن، حرفزدن، وضعیت خانوادگی یا حتی خصوصیتهای اخلاقی، قطعا مواردی وجود دارد که همسرتان در دلش با آنها میانهای نداشته باشد. پس گمان نکنید که "دوستت دارم" نگفتن او، غیرقابل بخشش است. زیرا او با گذشتن از ایرادهای شما یا بخشیدن اشتباهاتتان به شما عشقش را ابراز میکند. برای او شما همینطور که هستید قابل ستایشید و نمیگذارد که به خاطر ایرادهای احتمالی، دیگران به شما خردهای بگیرند. یک همسر عاشق، همیشه پشتیبان شما میماند و در شادی و غم، بیماری و سلامت و ... برخوردی یکسان با شما دارد. شما را سیبل نمیکند از همان روز خواستگاری تا زمانی که بچهها بزرگ میشوند و سر زندگیشان میروند، زندگی مشترک شما با مشکلات ریز و درشتی روبهرو خواهد بود. اما همسری که عاشقانه شما را دوست دارد، هرگز از شما بهعنوان حلال مشکلات استفاده نمیکند. اگر سوءتفاهم یا تفاوت عقیدهای میان اطرافیانش و شما فاصله انداخته باشد، شما را به میانه بحران هل نمیدهد و با درایت خودش مشکلات را حل میکند. اگر دوستتان داشته باشد، تلاش میکند رابطه گرم و مثبتی میان شما و اطرافیانش حاکم باشد و البته مسئولیت ساختن چنین ارتباطی را تنها به دوش شما نمیاندازد. [ جمعه 21 مهر 1391برچسب:عدم ابرازعلاقه مردهای سنتی,ابرازعلاقه مردها, ] [ 18:28 ] [ Mahtab ]
اون شب وقتی به خونه رسیدم دیدم همسرم مشغول آماده کردن شام است. دستشو گرفتم و گفتم: باید راجع به یک موضوعی باهات صحبت کنم. اون هم آروم نشست و منتظر شنیدن حرف های من شد. دوباره سایه رنجش و غم رو توی چشماش دیدم. اصلا نمی دونستم چه طوری باید بهش بگم، انگار دهنم باز نمی شد. هرطور بود باید بهش می گفتم و راجع به چیزی که ذهنم رو مشغول کرده بود، باهاش صحبت می کردم. موضوع اصلی این بود که من می خواستم از اون جدا بشم. بالاخره هرطور که بود موضوع رو پیش کشیدم، از من پرسید چرا؟! اما وقتی از جواب دادن طفره رفتم خشمگین شد و در حالی که از اتاق غذاخوری خارج می شد فریاد می زد: تو مرد نیستی.
اون شب دیگه هیچ صحبتی نکردیم و اون دایم گریه می کرد و مثل باران اشک می ریخت. می دونستم که می خواست بدونه که چه بلایی بر سر عشق مون اومده و چرا؟ اما به سختی می تونستم جواب قانع کننده ای براش پیدا کنم. چرا که من دلباخته یک دختر جوان به اسم"دوی" شده بودم و دیگه نسبت به همسرم احساسی نداشتم. من و اون مدت ها بود که با هم غریبه شده بودیم من فقط نسبت به اون احساس ترحم داشتم. بالاخره با احساس گناه فراوان موافقت نامه طلاق رو گرفتم. خونه، 30درصد شرکت و ماشین رو به اون دادم. اما اون یک نگاه به برگه ها کرد و بعد همه رو پاره کرد. زنی که بیش از 10 سال باهاش زندگی کرده بودم تبدیل به یک غریبه شده بود و من واقعا متاسف بودم و می دونستم که اون 10 سال از عمرش رو برای من تلف کرده و تمام انرژی و جوانی اش رو صرف من و زندگی با من کرده، اما دیگه خیلی دیر شده بود و من عاشق شده بودم. بالاخره اون با صدای بلند شروع به گریه کرد، چیزی که انتظارش رو داشتم. به نظر من این گریه یک تخلیه هیجانی بود. بالاخره مسئله طلاق کم کم داشت براش جا می افتاد. فردای اون روز خیلی دیر به خونه اومدم و دیدم که یک نامه روی میز گذاشته! به اون توجهی نکردم و رفتم توی رختخواب و به خواب عمیقی فرو رفتم. وقتی بیدار شدم دیدم اون نامه هنوز هم همون جاست. وقتی اون رو خوندم دیدم شرایط طلاق رو نوشته. اون هیچ چیز از من نمی خواست به جز اینکه در این مدت یک ماه که از طلاق ما باقی مونده بهش توجه کنم. اون درخواست کرده بود که در این مدت یک ماه تا جایی که ممکنه هر دومون به صورت عادی کنار هم زندگی کنیم. دلیلش هم ساده و قابل قبول بود: پسرمون در ماه آینده امتحان مهمی داشت و همسرم نمی خواست که جدایی ما پسرمون رو دچار مشکل بکنه! این مسئله برای من قابل قبول بود. اما اون یک درخواست دیگه هم داشت: از من خواسته بود که بیاد بیارم که روز عروسی مون من اون رو روی دست هام گرفته بودم و به خانه آوردم و درخواست کرده بود که در یک ماه باقی مونده از زندگی مشترکمون هر روز صبح اون رو از اتاق خواب تا دم در به همون صورت روی دست هام بگیرم و راه ببرم! خیلی درخواست عجیبی بود. با خودم فکر کردم حتما داره دیوانه می شه. اما برای این که آخرین درخواستش رو رد نکرده باشم موافقت کردم. وقتی این درخواست عجیب و غریب رو برای "دوی"تعریف کردم اون با صدای بلند خندید گفت: به هر حال باید با مسئله طلاق روبرو می شد، مهم نیست داره چه حقه ای به کار می بره. مدت ها بود که من و همسرم هیچ تماسی با هم نداشتیم تا روزی که طبق شرایط طلاق که همسرم تعین کرده بود من اون رو بلند کردم و در میان دست هام گرفتم. هر دومون مثل آدم های دست و پاچلفتی رفتار می کردیم و معذب بودیم. پسرمون پشت ما راه می رفت و دست می زد و می گفت: بابا مامان رو تو بغل گرفته راه می بره.جملات پسرم دردی رو در وجودم زنده می کرد، از اتاق خواب تا اتاق نشیمن و از اون جا تا در ورودی حدود 10متر مسافت رو طی کردیم. اون چشم هاشو بست و به آرومی گفت: راجع به طلاق تا روز آخر به پسرمون هیچی نگو! نمی دونم یک دفعه چرا این قدر دلم گرفت و احساس غم کردم. بالاخره دم در اون رو زمین گذاشتم. رفت و سوار اتوبوس شد و به طرف محل کارش رفت. من هم تنها سوار ماشین شدم و به سمت شرکت حرکت کردم. روز دوم هر دومون کمی راحت تر شده بودیم، می تونستم بوی عطرشو استشمام کنم. عطری که مدتها بود از یادم رفته بود. با خودم فکر کردم من مدتهاست که به همسرم به حد کافی توجه نکرده بودم. انگار سال هاست که ندیدمش، من از اون مراقبت نکرده بودم. متوجه شدم که آثار گذر زمان بر چهره اش نشسته، چند تا چروک کوچک گوشه چشماش نشسته بود. لابلای موهاش چند تا تار خاکستری ظاهر شده بود! برای لحظه ای با خودم فکر کردم: خدایا من با او چه کار کردم؟! روز چهارم وقتی اون رو روی دست هام گرفتم حس نزدیکی و صمیمیت رو دوباره احساس کردم. این زن، زنی بود که 10 سال از عمر و زندگی اش رو با من سهیم شده بود. روز پنجم و ششم احساس کردم، صیمیت داره بیشتر و بیشتر می شه، انگار دوباره این حس زنده شده و دوباره داره شاخ و برگ می گیره. من راجع به این موضوع به "دوی" هیچی نگفتم. هر روز که می گذشت برام آسون تر و راحت تر می شد که همسرم رو روی دست هام حمل کنم و راه ببرم. با خودم گفتم حتما عضله هام قوی تر شده. همسرم هر روز با دقت لباسش رو انتخاب می کرد. یک روز در حالی که چند دست لباس رو در دست گرفته بود احساس کرد که هیچ کدوم مناسب و اندازه نیستند. با صدای آروم گفت: لباس هام همگی گشاد شدند. و من ناگهان متوجه شدم که اون توی این مدت چه قدر لاغر و نحیف شده و به همین خاطر بود که من اون رو راحت حمل می کرد. انگار وجودش داشت ذره ذره آب می شد. گویی ضربه ای به من وارد شد، ضربه ای که تا عمق وجودم رو لرزوند. توی این مدت کوتاه اون چقدر درد و رنج رو تحمل کرده بود. انگار جسم و قلبش ذره ذره آب می شد. ناخوداگاه بلند شدم و سرش رو نوازش کردم. پسرم این منظره که پدرش، مادرش رو در آغوش بگیره و راه ببره تبدیل به یک جزء شیرین زندگی اش شده بود. همسرم به پسرم اشاره کرد که بیاد جلو و به نرمی و با تمام احساس اون رو در آغوش فشرد. من روم رو برگردوندم، ترسیدم نکنه که در روزهای آخر تصمیمم رو عوض کنم. بعد اون رو در آغوش گرفتم و حرکت کردم. همون مسیر هر روز، از اتاق خواب تا اتاق نشیمن و در ورودی. دست های اون دور گردن من حلقه شده بود و من به نرمی اون رو حمل می کردم، درست مثل اولین روز ازدواج مون. روز آخر وقتی اون رو در آغوش گرفتم به سختی می تونستم قدم های آخر رو بردارم. انگار ته دلم یک چیزی می گفت: ای کاش این مسیر هیچ وقت تموم نمی شد. پسرمون رفته بود مدرسه، من در حالی که همسرم در آغوشم بود با خودم گفتم: من در تمام این سالها هیچ وقت به فقدان صمیمیت و نزدیکی در زندگی مون توجه نکرده بودم. اون روز به سرعت به طرف محل کارم رانندگی کردم، وقتی رسیدم بدون این که در ماشین رو قفل کنم ماشین رو رها کردم. نمی خواستم حتی یک لحظه در تصمیمی که گرفتم، تردید کنم. "دوی" در رو باز کرد و من بهش گفتم که متاسفم، من نمی خوام از همسرم جدا بشم! اون حیرت زده به من نگاه می کرد، به پیشانیم دست زد و گفت: ببینم فکر نمی کنی تب داشته باشی؟ من دستشو کنار زدم و گفتم: نه! متاسفم، من جدایی رو نمی خوام. این منم که نمی خوام از همسرم جدا بشم. به هیچ وجه نمی خوام اون رو از دست بدم. زندگی مشترک من خسته کننده شده بود، چون نه من و نه اون تا یک ماه گذشته هیچ کدوم ارزش جزییات و نکات ظریف رو در زندگی مشترکمون نمی دونستیم. زندگی مشترکمون خسته کننده شده بود نه به خاطر این که عاشق هم نبودیم بلکه به این خاطر که اون رو از یاد برده بودیم. من حالا متوجه شدم که از همون روز اول ازدواج مون که همسرم رو در آغوش گرفتم و پا به خانه گذاشتم موظفم که تا لحظه مرگ همون طور اون رو در آغوش حمایت خودم داشته باشم. "دوی" انگار تازه از خواب بیدار شده باشه در حالی که فریاد می زد در رو محکم کوبید و رفت. من از پله ها پایین اومدم سوار ماشین شدم و به گل فروشی رفتم. یک سبد گل زیبا و معطر برای همسرم سفارش دادم. دختر گل فروش پرسید: چه متنی روی سبد گل تون می نویسید؟ و من در حالی که لبخند می زدم نوشتم: از امروز صبح، تو رو در آغوش مهرم می گیرم و حمل می کنم، تو رو با پاهای عشق راه می برم، تا زمانی که مرگ، ما دو نفر رو از هم جدا کنه و امیدوارم که فقط مرگ مارو از هم جدا کنه ... درسته، جزئیات ظریفی توی زندگی ماها هست که از اهمیت فوق العاده ای برخورداره ولی در بعضی مواقع از اونها غافل هستیم. مسائل و نکاتی که برای تداوم و یک رابطه، مهم و ارزشمندند. این مسایل خانه مجلل، پول، ماشین و مسایلی از این قبیل نیست. این ها هیچ کدوم به تنهایی و به خودی خود شادی آفرین نیستند. پس در زندگی سعی کنید زمانی رو صرف پیدا کردن شیرینی ها و لذت های ساده زندگی تون کنید. چیزهایی رو که از یاد برده اید رو یادآوری و تکرار کنید و هر کاری رو که باعث ایجاد حس صمیمیت و نزدیکی بیشتر و بیشتر بین شما و همسرتون می شه، انجام بدید. زندگی خود به خود دوام پیدا نمی کنه. به عشق عادت نكنید بلكه با عشق زندگی كنید این شما هستید که باید باعث تداوم زندگی تون بشید ... ![]() [ دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:داستان تداوم زندگی,تداوم زندگی,عشق,داشتان عشقی, ] [ 21:13 ] [ Mahtab ]
![]() خیانت زیان آورترین عمل در یک ارتباط است که نه تنها منجر به صدمات غیر قابل جبران به طرفین می شـود، بلـکه اعتماد و اطـمیـنان کسـی که مورد خیانت قرارگرفته شده را نیز نسبت به افراد دیـگر از بین خواهـد برد. مـعمولانارضایتی از مسائل گوناگون در یک رابطه باعث خیانت می شود ولی در کل هیچ عذری برای این عمل نکوهیده پذیرفته نیست و باید از آن دوری نـمود.
خـوشـبـختانه در جامعه ما بدلیل فرهنگ و آداب و رسوم غنی و اصیـل ایرانـی، تعـداد زنانی که بـه شوهـران خود خیانت
می کنند بسیار اندک است. در زیر برخی از دلایل خیانت زنان را می خوانید.
ادامه مطلب [ جمعه 27 مرداد 1391برچسب:خیانت زنان,خیانت زن به همسرش,خیانت,زن,خیانت زن,خیانت, ] [ 17:2 ] [ Mahtab ]
متاسفانه بی وفایی و خیانت همیشه وجود داشته و همواره جای صحبت و بحث را در مورد آن باز نموده است. امروزه برخی از كانالهای تلویزیونی مانند REALITY TV درمورداین موضوع برنامههای متعددی دارند اما براستی چرا برخی از مردان خیانت میكنند؟ همه مردان تا حدی میدانند كه خیانت كار درست و پسندیده ای نیست و از ابتدا اكثر آنها حتی فكر خیانت را هـم به سـر خطور نـمی دهند ولـی مـتاسـفانه گاهی دچار این اشتباه و گناه بزرگ میشوند. در ادامه 10 دلیل اصلی خیانت در مردان را میخوانید. ادامه مطلب [ جمعه 27 مرداد 1391برچسب:خیانت,خیانت مردان به همسرانشان,علل خیانت مردان,خیانت, ] [ 16:47 ] [ Mahtab ]
در این مبحث به این سوال پاسخ خواهیم داد که چرا ازدواج های دائم هم به ازدواج های موقت مبدل شده اند؟ چرا زنان و مردانی که عهد می بندند که به پای هم پیر شده و استوار و پایدار و با مودت و رحمت و صداقت به زندگی دائم با هم پای بند باشند؛ دیری نمی پاید که هر یک به نوعی تعهدات خود را زیر پا نهاده، وظایف و تکالیف شرعی و قانونی خود را به حاشیه رانده و ازدواج دائم را به ازدواج غیردائم مبدل می کنند؟ چرا حدود 75 الی 80 درصد طلاق ها از آنِ زوج های جوان است؟ مگر ارتباطات و وسایل و زمینه های ارتباطی افزایش نیافته؟ مگر امکانات رفاهی در مقایسه با گذشته نه چندان دور از رشد قابل توجهی برخوردار نشده؟ چرا ازدواج های دائم، موقت شده اند؟ مگر نه این است که زن و شوهر جوان با هزار و یک امید در کنار هم سر سفره عقد می نشینند و با قرآن، آب و آئینه و عسل و نقل و نبات آغاز یک زندگی دائم را در ذهن و ضمیر ثبت و ضبط می کنند؟ چه عوامل و زمینه هایی، بذر تلخی و تنش و طلاق رسمی(دادگاهی) و غیررسمی (مرگ عاطفی) را فراهم می سازند. و ازدواج دائم را به ازدواج موقت تنزل می دهند. ازدواج های دائمی که عمرشان به 7،8 سال نرسیده جوانمرگ می شوند. مرگ زودرس عاطفه ها و علاقه ها از تلخ ترین و گزنده ترین آسیب ها و آفت های نهاد خانواده و روابط زناشویی محسوب می شود.
آمار طلاق نگران کننده است. در جوامع شهری (کلان شهرها) آمار طلاق رسمی بیش از 20 درصد و آمار طلاق غیررسمی (طلاق عاطفی) چند برابر این رقم می باشد.
.
برای پیشگیری از رشد آمار طلاق و برای دائمی شدن همه ازدواج های موقت و ناپایدار چه باید کرد؟ به عبارتی دیگر عوامل تحکیم بنیاد خانواده کدامند؟ برای پاسخ به سوالات مذکور محورهای ذیل را با هم مرور می کنیم.
ادامه مطلب [ پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:ازدواج دائم,ازدواج موقت,تبدیل شدن ازدواج دائم به موقت,ازدواج دایم,ازدواج موقت, دائم,موقت, ] [ 13:34 ] [ Mahtab ]
ازدواج مقدس ترین قراردادها محسوب می شود. ماری آمپر ازدواج مثل اجرای یك نقشه جنگی است كه اگر در آن فقط یك اشتباه صورت بگیرد جبرانش غیر ممكن خواهد بود.بورنز ازدواجی كه به خاطر پول صورت گیرد، برای پول هم از بین می رود. رولاند ازدواج همیشه به عشق پایان داده است ناپلئون اگر كسی در انتخاب همسرش دقت نكند، دو نفر را بدبخت كرده است . محمد حجازی انتخاب پدر و مادر دست خود انسان نیست ، ولی می توانیم مادر شوهر و مادر زنمان را خودمان انتخاب كنیم خانم پرل باك با زنی ازدواج كنید كه اگر " مرد " بود ، بهترین دوست شما می شد بردون با همسر خود مثل یك كتاب رفتار كنید و فصل های خسته كننده او را اصلاً نخوانید سونی اسمارت برای یك زندگی سعادتمندانه ، مرد باید " كر " باشد و زن " لال " سروانتس ازدواج بیشتر از رفتن به جنگ " شجاعت " می خواهد. كریستین تا یك سال بعد از ازدواج ، مرد و زن زشتی های یكدیگر را نمی بینند اسمایلز پیش از ازدواج چشم هایتان را باز كنید و بعد از ازدواج آنها را روی هم بگذارید. فرانكلین - خانه بدون زن ، گورستان است بالزاك تنها علاج عشق ، ازدواج است آرت بوخوالد ازدواج پیوندی است كه از درختی به درخت دیگر بزنند ، اگر خوب گرفت هر دو " زنده " می شوند و اگر " بد " شد هر دو می میرند. ازدواج عبارتست از سه هفته آشنایی، سه ماه عاشقی ، سه سال جنگ و سی سال تحمل! .تن شوهر " مغز" خانه است و زن " قلب " آن ازدواج پیوندی است كه از درختی به درخت دیگر بزنند ، اگر خوب گرفت هر دو " زنده " می شوند و اگر " بد " شد هر دو می میرند. عشق ، سپیده دم ازدواج است و ازدواج شامگاه عشق . بالزاك قبل از ازدواج درباره تربیت اطفال شش نظریه داشتم ، اما حالا شش فرزند دارم و دارای هیچ نظریه ای نیستم لرد لوچستر مردانی كه می كوشند زن ها را درك كنند ، فقط موفق می شوند با آنها ازدواج كنن.بن بیكر با ازدواج ، مرد روی گذشته اش خط می كشد و زن روی آینده اش سینكالویس خوشحالی های واقعی بعد از ازدواج به دست می آید پاستور ازدواج كنید، به هر وسیله ای كه می توانید. زیرا اگر زن خوبی گیرتان آمد بسیار خوشبخت خواهید شد و اگر گرفتار یك همسر بد شوید فیلسوف بزرگی می شوید سقراط قبل از رفتن به جنگ یكی دو بار و پیش از رفتن به خواستگاری سه بار برای خودت دعا كن یكی از دانشمندان لهستانی مطیع مرد باشید تا او شما را بپرستد كارول بیكر من تنها با مردی ازدواج می كنم كه عتیقه شناس باشد تا هر چه پیرتر شدم، برای او عزیزتر باشم آگاتا كریستی) هر چه متأهلان بیشتر شوند ، جنایت ها كمتر خواهد شد. ولتر هیچ چیز غرور مرد را به اندازه ی شادی همسرش بالا نمی برد، چون همیشه آن را مربوط به خودش می داند جانسون زن ترجیح می دهد با مردی ازدواج كند كه زندگی خوبی نداشته باشد ، اما نمی تواند مردی را كه شنونده خوبی نیست ، تحمل كند. كینهابارد اصل و نسب مرد وقتی مشخص می شود كه آنها بر سر مسائل كوچك با هم مشكل پیدا می كنند شاو وقتی برای عروسی ات خیلی هزینه كنی ، مهمان هایت را یك شب خوشحال می كنی و خودت را عمری ناراحت روزنامه نگار ایرلندی ازدواج قرارداد دو نفره ای است كه در همه دنیا اعتبار داردمارك تواین ) ازدواج مجموعه ای ازمزه هاست هم تلخی و شوری دارد. هم تندی و ترشی و شیرینی و بی مزگی .ولتر تا ازدواج نكرده ای نمی توانی درباره آن اظهار نظر كنی شارل بودلر [ یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:ازدواج,سخنان بزرگان در مورد ازدواج, سخنان, ازدواج بزرگان, ازدواج,, ] [ 9:46 ] [ Mahtab ]
|
|